در ایران به دلیل فضای بسته، فعالیت عادی گروه های مخالف دولت امکان پذیر نیست ولی در خارج از ایران این فضا وجود دارد.
کمی که در میان این گروهها بچرخید - به نظر من - در مییابید که کمتر کسی دغدغهاش آزادی ایران است. عموماَ به دنبال تبلیغ گرایش سیاسی خود و پیدا کردن جایگاهی برای خود هستند. البته این موضوعی است که شاید اساساَ در «سیاست» وجود داشته باشد و نه تنها محدود به ایران.
از سویی دیگر، بخش بسیار ناچیزی از ایرانیان علاقهای به شرکت به فعالیتهای اجتماعی-سیاسی از خود نشان میدهند و تنها به فکر منافع شخصی خود هستند. انتقاد از جمهوری اسلامی تنها در حد حرف است.
در چنین اتمسفری چگونه میتوان به چیره شدن به سلطه جمهوری اسلامی بر ایران اندیشید؟
حدود هشتاد نفر به تالار آمده بودند و گنجایش آن تکمیل شده بود. و البته مانند دیگر برنامههای جدی که در هلند درباره فرهنگ، جامعه یا سیاست ایران برگزار میشود، قششششششششششششنگ دو سوم جمعیت هلندی بود.
به هر حال دست مرکز علمی-فرهنگی Spui25 وابسته به دانشگاه آمستردام درد نکنه که با همکاری انتشارات دانشگاه لیدن این برنامه را سازماندهی کرده بود.
بخش مورد علاقه من، «خیام در موسیقی هلند» بود، سخنرانی سرشار از اطلاعات پروفسور روکوس دِ خروت، استاد موسیقیشناسی دانشگاه آمستردام. عکسی از مراسم:
چند وقت پیش در تارنمای Press TV خبری خوندم در اینباره که یک فرش دستباف ایرانی موفق شده رکورد گینس رو بشکنه به عنوان درازترین فرش دستباف دنیا. چند جای دیگه به ویژه از سایتهای روسی هم این خبر رو به نقل از Press TV کار کرده بودن مانند ریانووستی.
موضوع برام جالب شد تا به سایت خود گینس هم سری بزنم ببینم جزییات چیه. در این سایت اثری از آثار چنین ادعایی نبود. فکر کردم شاید سیستم جستجوی تارنمای گینس درست کار نمیکنه. به همین خاطر سریش شدم و به خودشون ایمیل زدم. کمی بعد، پاسخ بخش رسانهای گینس رسید با این محتوا که در بانک اطلاعاتیشون چنین موردی درباره فرش ایرانی وجود نداره! حتا خواستند منبع خبر را هم برایشان بفرستم که فرستادم و باز هم ابراز بی اطلاعاتی کردند. تصویر پاسخ آنها را هم در این زیر گذاشتهام.
البته رسانههای داخل ایران تخصص ویژهای در انتشار اخبار باد شکمی دارند ولی این مورد که به زبان انگلیسی، درباره یک سازمان خارجی و در بخش خبری سایت منتشر میشود دیگر نوبر عظما بود. به هر حال گفتم در میان بگذارم که کسانی که آن خبر را دیدهاند باور نکنند. جیگر همه.
دیروز در لاهه تظاهرات بود. تظاهرات سوریها در اعتراض به پشتیبانی حکومت ایران از بشاراسد. تعداد اندکی از ایرانیان مقیم هلند هم در این راهپیمایی شرکت کردند (لینک)
یکی از آشنایان که خود را فعال سیاسی معرفی میکرد و مدت کوتاهی است که از ایران به هلند آمده در همه گردهماییهای اینچنینی شرکت میکرد و حتا در یکی از آنها سخنرانی هم کرد.
از دوستی پرسیدم "فلانی در برنامه شرکت نمیکند؟"
گفت به او تلفن زدم که آیا به تظاهرات میآیی؟ و او در پاسخم گفته: «مگر خَرَم در تظاهرات شرکت کنم؟ من که جواب اقامتم را گرفتهام» !
این نمونه البته اصلا نادر نیست. ولی در بیرون از مرزهای اینجا و به ویژه در ایران بسیاری از وجود چنین مسایلی بیخبرند. نوشتم برای آنها. دیروز تنها به عنوان یک انسان، عرق شرم بر پیشانیام نشست... خدا بزرگ است؛ اگر خدایی وجود داشته باشد!
بیشتر ایرانیانی که در هلند ساکن هستند را پناهندگان تشکیل میدهند. از سی و سه هزار نفر، بیش از بیست و پنج هزار نفر. با توجه به شرایط در ایران، این موضوع چندان شگفت انگیز نیست. ولی آنچه توجه جلب میکند این است که گروه بزرگی از این افراد را که میبینید کافی است تنها چند دقیقه با آنها گپ بزنید. به سرعت در میابید که -فعالیت که سهل است - کوچکترین آگاهی سیاسی یا اجتماعی خاصی ندارند.
تنها فکر همان امور معمول روزمره زندگی هستند و سفرهای سالانه به ایران و ... - و اینجا این پرسش پیش میآید که چگونه موفق شدهاند پس از ورود به هلند، اداره مهاجرت را متقاعد کنند که اگر به ایران برگردند با زندان و شکنجه و اعدام مواجه میشوند و پس از دریافت اقامت هلند هم به راحتی به ایران سفر میکنند.
پرسش دوم اینجاست که این چگونه مشکل سیاسی است که تنها تا زمان دریافت اقامت هلند پا برجاست و پس از دریافت گذرنامه هلندی به سرعت رفع و رجوع میشود!
پلیس و اداره مهاجرت هلند هم آنقدرها که به نظر میآید خواب و خمار نیست و از همه این حرکتها آگاه است و نتیجه ناملموس این موضوع نیز دشواری برای پناهجویان واقعی سیاسی از ایران است. فعالانی که به راستی در صورت بازگشت به ایران با مشکلات امنیتی و جانی رو به رو میشوند.
مورد آخر، همین پرونده بردیا طاهرپور است. فعال بی تکلف و بی سر و صدای ایرانی در هلند که دو سالی است همراه با همسرش در یکی از کمپهای پناهندگی نزدیک شهر آلمیره زندگی میکند. دو سال انتظار برای دریافت پاسخ از اداره مهاجرت برای پناه گرفتن در هلند.
IND در نهایت شگفتی درخواست پناهندگی بردیا را رد کرده و به او مهلت داده تا کمتر از یک ماه کشور را ترک کند! حال راضی کنید این سازمان را برای پذیرفتن فردی که فعالیتهای سیاسیاش بی نیاز از پرونده سازی یا به قول هممیهنان نازنینمان، «کِیس سازی» است.
هیچگاه نتوانستم حتا در ذهن به پاسخ این پرسش برسم که معیار اداره مهاجرت هلند برای پذیرش یک پناهجوی سیاسی چیست. هر چه هست که گند زده اند؛ چون هلند بیشتر پر شده از «دسته گلهای IND» تا پناهجویان حقیقی.
اسم کتابخانه ملی و تاریخی شهرم را از «کتابخانه ملی پارس» کرده اند «کتابخانه شهید آیت الله دستغیب» !
کهن ترین کتابخانه شیراز که در ۱۹۴۷ ساخته شده.
اینم مثل همه گُه کاری های دیگه ای که توی این سالها در شیراز کرده اند.
باید چی کار کنم؟! یه عده رو شبانه بفرستم تابلو رو بکشن پایین؟ بدبختی اینه که فرداش یکی دیگه نصب میکنن وگرنه حتما این کارو می کردم!
یاد آخرین شوک میفتم:
یک منطقه در شیراز بود / هست، به نام خُلدبَرین. بین خیابان گودگری و عفیف آباد. به این منطقه که می رسیدید به خاطر باغ نه چندان بزرگی که کنارش بود یهو دمای هوا چند درجه خنک میشد. به گونه ای که توجه همه را جلب می کرد. سال ۶- ۲۰۰۵ که برای آخرین بار به شیراز رفتم به این منطقه که رسیده ام زانوهایم سست شد.